آنکه در شرایط کنونی با وجود شعارهای فریبنده سردمداران لیبرال دموکراسی مبنیبر حاکمیت مردم در ارکان قدرت جهانی آنچه عملا اتفاق افتاده دیکتاتوری یک اقلیت متصل به ثروت و زورگوییهای آنان به تمام جهان است که البته نتیجهای جز لبریز شدن صبر آحاد مردم در سرتاسر دنیا نداشته و حوادث مختلف یکی دو سال گذشته ـ از جنبش ۹۹درصدی والاستریت توسط مردم امریکا و اعتراضات گسترده مردم اروپا گرفته تا بیداری اسلامی و واژگونی دیکتاتورهای وابسته در خاورمیانه ـ نیز به درستی آن را نشان میدهد.
براین اساس به نظر میرسد در این «پیچ تاریخی» مهم و سرنوشتساز که افکار عمومی جهانیان را در آستانه یک «تغییر بزرگ» و آغاز یک دوره جدید قرار داده است، کشورهای عضو جنبش عدمتعهد باید با پیوند مستحکم، منطقی و همهجانبه با یکدیگر و تشکیل و تضمین مشارکت دمکراتیک جهانی در مدیریت بینالمللی، از این فرصت تاریخی استفاده کرده و زنگ پایان «امپراتوری زر و زور و تزویر» را به صدا درآورند
از اتفاقات متن و حاشیه این چند روز تاریخی که بگذریم شاید سخنرانی، دیدار و گپ و گفتهای دو یا چندجانبه مقامات ایرانی و بهویژه رهبر معظم انقلاب با مقامات سیاسی حاضر در تهران از اهمیت دوچندانی برخوردار باشد، چرا که موضع کشورمان در تبیین نقشه راه آینده جنبش و چشمانداز آرمانشهر مطلوب آزادیخواهان که باید با مدیریت متحد و مشترک جهانی محقق شود از این طریق به سراسر جهان مخابره شد.
آنچه اما میتوان به عنوان محور کلان فکری ـ عملیاتی جمهوری اسلامی ایران در این اجلاس از آن یاد کرد «گذار از هندسه غلط تکقطبی موجود به نظام نوین بینالمللی» است که آیتالله العظمی خامنهای بهویژه در سخنرانی افتتاحیه اجلاس سران آن را به عنوان نخ تسبیح مجموعه محورهای مدنظر ـ اعم از مسئله فلسطین، بحرین، سوریه، نقض حقوق بشر در غرب، حق استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای و… ـ با دقت و وسواس خاصی آن را تبیین کردند. این موضوع محوری که در بیان همه مقامات ایرانی در این چند روز به وضوح هویدا بود البته دلایل، پیشزمینهها، لوازم و تبعاتی دارد که در ادامه به اختصار به آن اشاره خواهد شد. ژجمهوری اسلامی ایران به دلیل درسهایی که از تجربه شکست سیاستهای دوران جنگ سرد و یکجانبهگرایی پس از آن در عرصه روابط بینالملل گرفته است به درستی میداند که شکستن تابوی نظام تکقطبی و هندسه غلط موجود در جهان کنونی و گذار به مدیریت چندقطبی جهانی مهمترین مسئلهای است که باید در ذهن جامعه جهانی از حد شعار فراتر رفته و به یک راهبرد عملیاتی مبدل شود. این اتفاق البته باید برمبنای پایهها و اصول جدیدی همچون «مشارکت همگانی ملتها» و «برابری حقوق» آنها شکل بگیرد که لازمه آن «همبستگی کشورهای عضو جنبش عدمتعهد» است.
نکته آنکه در شرایط کنونی با وجود شعارهای فریبنده سردمداران لیبرال دموکراسی مبنیبر حاکمیت مردم در ارکان قدرت جهانی آنچه عملا اتفاق افتاده دیکتاتوری یک اقلیت متصل به ثروت و زورگوییهای آنان به تمام جهان است که البته نتیجهای جز لبریز شدن صبر آحاد مردم در سرتاسر دنیا نداشته و حوادث مختلف یکی دو سال گذشته ـ از جنبش ۹۹درصدی والاستریت توسط مردم امریکا و اعتراضات گسترده مردم اروپا گرفته تا بیداری اسلامی و واژگونی دیکتاتورهای وابسته در خاورمیانه ـ نیز به درستی آن را نشان میدهد. براین اساس به نظر میرسد در این «پیچ تاریخی» مهم و سرنوشتساز که افکار عمومی جهانیان را در آستانه یک «تغییر بزرگ» و آغاز یک دوره جدید قرار داده است، کشورهای عضو جنبش عدمتعهد باید با پیوند مستحکم، منطقی و همهجانبه با یکدیگر و تشکیل و تضمین مشارکت دمکراتیک جهانی در مدیریت بینالمللی، از این فرصت تاریخی استفاده کرده و زنگ پایان «امپراتوری زر و زور و تزویر» را به صدا درآورند