- اخضز ابراهیمی نماینده سازمان ملل در امور سوریه در جدیدترین سخنانش اظهار داشت که وی از چهار سال قبل می دانست که امریکا قصد حمله به سوریه را دارد. یعنی تصمیم حمله به این کشور مدتها قبل از شروع درگیری های مدنی در سوریه وتبدیل آن به درگیری های مسلحانه گرفته شده بود.
از سویی دیگر جان کری وزیر امور خارجه آمریکا نیز عنوان داشت که حتی اگر ائتلاف کنندگان با امریکا در حمله با سوریه با این کشور همراهی نکنند این کشور به تنهایی وبدون در نظر گرفتن قوانین بین المللی به سوریه حمله خواهد کرد. بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز قبل از اتمام بازرسی شان سوریه را ترک نموده وقرار است که گزارششان را در اختیار شورای امینت سارزمان ملل قرار دهند.
اسراییل نیز اعلام تموده که گنبد آهنینش (قبه الحدیدیه) را فعال نموده و به حمله های موشکی احتمالی از جانب هر کشور و یا گروههای مقاومت منطقه با شدت پاسخ خواهد داد.
چینش
این خبرها در کنار هم این سوال را به ذهن متبادر می کند که چرا امریکا از
چهارسال قبل تصمیم به حمله به سوریه را در سر داشته است است؟این در حالی است که اعتراضات سیاسی در سوریه و تبدیل نمودن آن به
درگیری های مسلحانه و بعد هم خارج شدن کنترل اوضاع از دست معارضان سوریه و
ورود جریانهای مذهبی تندرو و با اهدافی متفاوت ازاهداف ارتش آزاد و یا
معارضان داخلی سوریه (تشکیل امارت اسلامی بلاد شام که همان سوریه و عراق می
باشد منظورجبهه النصره وفرماندهان انهاست که به دستور ایمن الظواهری در
صدد تحقق ان می باشنددر حالی که ارتش ازاد و معارضان داخلی تنهادر صدد
تغییرحاکمیت ونظام سیاسی سوریه هستند) نزدیک به سه سال رسیده است.
به نظر می رسد پاسخ به این سوال راباید در همان نقش اصلی سوریه درجبهه مقاومت بودن وعداوت برخی از کشورهای عربی با بشار اسد به دلیل نزدیکی به ایران و حمایت از گروههای مقاومت منطقه جستجوکرد.
واقعیت آن است که مهم ترین و محوری ترین موضوع در منطقه مساله اسراییل و سازش یا عدم سازش کشورها و گروههای منطقه با رژیم صهیونیستی است. علی رغم نا مشروع بودن این رژیم در منطقه برخی از کشورهای عرب منطقه وجود این رژیم را پذیرفته وحتی مراودات در حوزه های مختلف باآن دارندو حتی کشورهایی مانند روسیه و چین که از حامیان نظام بشار اسد می باشندو معتقد به حل سیاسی بحران سوریه هستند نیز کاری به سیاستهای رژیم صهیونیستی و موضع گیری عدم سازشکارانه گروههای مقاومت و یا کشورهایی مانند ایران و سوریه درقبال رژیم صهیونیتسی ندارند.
جالب اینجاست که حتی گروههای تندروی مذهبی که در سوریه علیه نظام سوریه در حال جنگ هستند نیز اعتراف کردندکه وجودنظام سیاسی سوریه را خطرناکتر از اسراییل می دانندوهمچنین تشکیل اجماع منطقه ای -عربی متشکل از کشورهای عربستان و ترکیه وقطر و امارات و اردن و در کنار رژیم صهیونیستی موید آن است که مساله اسزاییل برای این کشورها از اهمیت و اولویت برخوردارنیست.
بنابراین تنها دو کشور ایران و سوریه و گروههای مقاومت مانند حماس و حزب الله به عنوان پیشقراولان مبارزه با این رژیم در منطقه محسوب می شوند.از اینرو به نظر می رسد که تبعاتی را نیز برای دو کشور ایران وسوریه( با اوصافی که ذکر شد )با خود به همراه داشته باشد. مخصوصا اینکه در جلسات اتحادیه عرب که سوریه نیز در آن شرکت می کرد کشورهای عربی از بشار می خواستند که از ایران دوری گزیند و راهش را از ایران جدا نماید که باپاسخ قاطع بشار اسد مواجه می شدند و حتی به آنان وفاداری ایران به سوریه را در مواقع حساس بیشتر از وفاداری کشورهای عربی به سوریه گوشزد می نمود .
از اینرو کینه توام با نفرت کشورهای عربی به دلیل اتخاذ این این نوع از سیاست از سوی بشار نصیب وی گردیدواین کشورها تمامی تلاششان را برای ساقط نمودن نظام سوریه از سالها قبل در پیش گرفتند که این تلاش ادامه دارد. حمله امریکا به سوریه را به بهانه استفاده از سلاحهای شیمیایی که هنوز استفاده کننده آن نیزمشخص نشده راباید بهانه ای دانست که هدف اصلی آن همان عملی نمودن اهداف اسراییل وامریکا در منطقه برای ایجاد حصار امنیتی برای رژیم صهیونیستی است که با حذف نظام سیاسی سوریه و قطع حلقه ارتباطی ایران و حزب الله به زعم خودشان امکانپذیر می گردد.
از سویی دیگر اوباما و وزیر امور خارجه اش جان کری به دنبال آنند تا صلح خاورمیانه را به فرجامی برسانند اماایران وسوریه را موانع اصلی تحقق این روند می دانند. آنان به این نتیجه رسیدند که برای دست یابی به صلح در خاورمیانه وپایان منازعه اعراب واسراییل و دست یابی به یک تفاهم میان اعراب و اسراییل یا باید کشورها و یا گروههایی که مانع این روند هستند رااز صحنه سیاسی حذف کنندویا با برخورد نظامی آنان را وادار به عقب نشینی نمایند. حمله به سوریه نیز در راستای تحقق این هدف امریکایی-اسراییلی در منطقه می باشد