دوست عزیز !
لطفا این پست را به اشتراک بگذاریم
شاید یکنفر و فقط یکنفر با خواندن این اسیر آن نشود...
آگاهی هدیه دهیم!
برای پدری که بنزین را ریخت روی دخترش و او را چسباند به بخاری تا زنده زنده بسوزد ، دیر است خواندن این پست
برای پسری که سر پدرش را با کارد کند آشپزخانه برید هم دیر است ، برای شوهری که همسرش را با بالش خفه کرد و . . . .
برای خیلی از آنها که روی تخت بیمارستان خوابیدهاند و مغزشان پوسیده دیر است یا آنها که پرستارها دستهایشان را با دستبند به میلههای تخت بستهاند تا خودشان یا دیگران را نکشند ، دیر است یا آنها که ساکنان کم سن و سال قبرستانها شده اند و زیر خاک خوابیدهاند .
برای خیلی دیر است این یادداشت ؛ گرچه روز گاری که دیر نبود هم نوشتیم و گفتیم و آنها نخواندند و نشنیدند ، اما برای خیلی ها هم هنوز دیر نشده است . خیلی ها هنوز این راه را شروع نکردهاند ، خیلی ها هم در ابتدای راهند و آنقدر جلو نرفتهاند که نتوانند برگردند .
شکارهای شیشه را میگویم ؛ همانها که براساس پژوهشها ، دو سال پس از آغاز مصرف شیشه ، از هر 10 نفرشان ، هشت نفر حتما میمیرند ؛ همانها که گفته میشود پس از شش ماه مصرف شیشه ، آسیبهای جبران ناپذیری به مغزشان میرسد و سبب ساز جنون و مرگشان میشود.
آنها نمیدانند یا باور نمیکنند که مافیای مواد مخدر از سالها پیش آنها را نشان کرده و درباره شان مطالعه کرده است و به همین خاطر چوب حراج به شیشه زده است و آن را از کیلویی هشتاد میلیون تومان در اوایل دهه 80 به کیلویی دو میلیون تومان در ماههای اخیر رسانیده است و برای تبلیغات دروغ دربارهاش ، مثل ریگ پول خرج میکند .
همان تبلیغاتی که به ورزشکارها قول کاهش وزن سریع و انرژی بیحد دادهاند ،
به جوانهایی که اهل ورزش نبودهاند قول افزایش میل جنسی و شادی که همیشه در حسرتش بودهاند
و به زنها و دختران جوان قول مانکن شدن را .
همان تبلیغاتی که روزگاری در خلأ اطلاع رسانی و اعلامخطر ، به باشگاههای ورزشی و آرایشگاه ها هم رسید و در گوش مشتریهای آینده شیشه دروغ گفتند که این ماده اعتیادآور نیست و میتواند جای مخدرهای خطرناک دیگر را بگیرد ؛ همان تبلیغاتی که به مشتریهایشان چشم بند زدند تا جان کندن مصرف کنندگان کهنه کار شیشه را نبینند .
سالهاست درباره شیشه هشدار میدهیم ، که جنون و بدبینی می آورد و به همین دلیل معتادانش ، خبرسازهای صفحات حوادث روزنامه ها میشوند ، هنوز روش درمانی معینی برای درمانش وجود ندارد...
اما . . . .
شیشه بیداد میکند ، شکارهایش را دیوانه میکند ، رنج میدهد و میکشد .
ما هشدار میدهیم ،
میگوییم ،
مینویسیم ،
فریاد میزنیم ،
برخی میشنوند و خیلی ها هم نمیشنوند ، اما میدانید نکته غمانگیز کجاست ؟ خیلی از آنهایی که شکارهای بالقوه شیشه محسوب میشوند ، شاید هنوز این صدای به گوششان نرسیده باشد و هشدارهایمان را نمی بینند و بی خبر میمانند و به همین خاطر است که میگوییم حالا دیگر به جایی رسیدهایم که باید هشدارهای مربوط به شیشه را از صفحات روزنامهها و خبرگزاریها بیرون بکشیم و به اندازه خیلی از اخبار زرد که هر روز و هر ساعت از دهانها به گوشها و از گوشها به دهانها میرسند ، تکرارشان کنیم.
فکرش را بکنید اگر هر کدام از شما که این پست را میخواند به یک نفر که گمان میکنید در خطر اعتیاد به شیشه است خطر را گوشزد کنید ، امروز هزاران هزار هشدار رد و بدل میشود ؛ هزاران هزار هشداری که شاید یکی شان ، زندگی جوانی را عوض کند .
دوست عزیز !
بعنوان یک انسان این پست را به کسی که دوستش داری شیر کن
شاید یکنفر و فقط یکنفر با خواندن این اسیر آن نشود
آگاهی هدیه دهیم !