نکاتی اخلاقی از زندگی شیخ عباس قمی (ره)
دوران کودکی خود را در جوی آکنده از معنویت و روحانیت پشت سرگذاشت و سپس تحصیلات مقدماتی را در همان شهر آغاز کرد.
او ادبیات، فقه و اصول را در محضر اساتید فن و علمای سرشناس آن روز ـ همچون حاج میرزا محمد ارباب قمی و سایر بزرگان ـ آموخت و بعد از آن، در سال 1316 و در سن 22 سالگی به منظور تکمیل و ادامه تحصیل، عازم حوزه علمیه نجف شد و در جلسه درس دانشمندان و مدرسین والا مقام حوزه نجف حاضر شد.
بعد از شش سال تحصیل مداوم در محضر اساتید بزرگوار حوزه علمیه نجف و استفادههای فراوان از ارباب علم و معرفت، در سال 1322 قمری با کوله باری از اندوخته های علمی و معنوی به زادگاهش مراجعت کرد و سپس همزمان با هجرت مرحوم آیتالله حاج آقا حسین قمی از عتبات عالیات به مشهد مقدس، ایشان هم از قم، عازم مشهد رضوی(علیه السلام) شد و در آنجا به پیشنهاد آیتالله قمی، با دختر برادر ایشان، ازدواج کرد.
در سالهایی که در مشهد مقدس رضوی(علیه السلام) بود، بهرههای فراوانی از آن آستان مقدس دریافت کرد و از علمای ابرار و انسانهای پاک ضمیری همچون: آیتالله حاج شیخ آقا حسین قمی، حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی، آخوند ملا عباس تربتی، شیخ مرتضی عیدگاهی، آقاشیخ علی اکبر نوقانی و سایر علمای مشهد بهرهها برد.
شهرت او با نگارش کتابهای معروفی همچون مفاتیحالجنان، منازل الاخرة، فوائد الرضویه، تحفةالأحباب، الکُنی والألقاب، هدیة الأحباب، منتهی الامال و غیره جهانیتر شد.
او حدود 12 سال در مشهد مقدس اقامت کرد و بعد از مدتی به همدان و سپس به قم رفت و بعد از واقعه گوهر شاد، به نجف اشرف عزیمت کرد و تا پایان عمر خویش در آنجا زندگی کرد.
تواضع در مقابل پدر
مرحوم شیخ عباس قمى نویسنده کتاب مفاتیح الجنان در خاطرات خود برای پسرش آورده است که:
وقتى کتاب منازل الاخرة را نوشته و به چاپ رساندم، در قم شخصى بود به نام «عبدالرزاق مسأله گو» که همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه احکام شرعی را برای مردم مى گفت.
مرحوم پدرم «کربلائى محمد رضا» از علاقه مندان منبر شیخ عبدالرزاق بود به حدى که هر روز در مجلس او حاضر مى شد و شیخ هم بعد از مسأله گفتن، کتاب منازل الاخرٍة مرا مى گشود و از آن براى شنوندگان و حاضران از روایات و احادیث آن مى خواند.
روزى پدرم به خانه آمد و مرا صدا زد و گفت شیخ عباس! کاش مثل عبدالرزاقِ مسئله گو مى شدى و مى توانستى منبر بروى و از این کتاب که او براى ما مى خواند، تو هم مى خواندى.
چند بار خواستم بگویم پدرجان! این کتاب از آثار و تألیفات من است اما هر بار خوددارى کردم و چیزى نگفتم و فقط عرض کردم دعا بفرمائید خداوند توفیقى مرحمت نماید.
اخلاص
اخلاص در نماز جماعت
مرحوم استاد محمود شهابی (رحمه الله) می نویسد: «من از همان اوقات که به تحصیل مقدمات اشتغال داشتم، نام محدث قمی (رحمه الله) را در محضر مبارک پدر بزرگوارم زیاد و توأم با تجلیل می شنیدم. وقتی که برای تحصیل به مشهد مشرف شدم، زیارت ایشان را بسیار مغتنم می شمردم. چند سالی که با این دانشمند با ایمان، معاشرت داشتم و از نزدیک به مراتب علم و عمل و پارسایی و پرهیزکاری ایشان آشنا شدم، روز به روز بر ارادتم می افزود. در یکی از ماههای رمضان، با چند تن از دوستان، از ایشان خواهش کردیم که در مسجد گوهرشاد اقامه جماعت را بر معتقدان و علاقه مندان منّت نهند. با اصرار و پافشاری، این خواهش پذیرفته شد و وی چند روز نماز ظهر و عصر را در یکی از شبستان های آنجا اقامه کرد و بر جمعیّت این جماعت روز به روز افزوده می شد. هنوز ده روز نشده بود که اشخاص زیادی اطلاع یافتند و جمعیّت فوق العاده شد. روزی پس از اتمام نماز به من که نزدیک ایشان بودم، گفتند: «من امروز نمی توانم نماز عصر بخوانم.» رفتند و دیگر آن سال برای نماز جماعت نیامدند. در موقع ملاقات و سۆال از علّت ترک جماعت، گفتند: «حقیقت این است که در رکوع رکعت چهارم متوجّه شدم که صدای اقتدا کنندگان که پشت سر من می گویند «یا الله، یا الله، اِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِریِنَ» از محلّی بسیار دور به گوش می رسد و متوجّه زیادی جمعیّت شدم و در من شادی و فرحی تولید شد و خلاصه خوشم آمد که جمعیّت این اندازه زیاد است؛ بنابراین، من برای امامت اهلیّت ندارم.»[1]
این موردی که ذکر شد تنها موردی نیست که شیخ شهرت گریزی دارد، و تلاش می کند مرز اخلاصش لکّه دار نگشته و گرد و غباری بر آن ننشیند، بلکه شیوه و سیره شیخ عباس (رحمه الله) بر این بوده است.
یکی از دوستان شیخ عباس قمی (رحمه الله) می گوید: «اگر محدث قمی چند روز در جایی مرتب به نماز می ایستاد و مردم پشت سر وی نماز جماعت می گذاردند، همین که مکبّر پیدا می شد و تکبیر می گفت، دیگر نماز جماعت را ادامه نمی داد.»[2]
و محدّث به چنین مرحله ای رسیده بود. که اغلب اوقات، فریضه خویش را در مساجد متروکه به جا می آورد. اتفاقاً به محض اطلاع مردم روز به روز بر کثرت جمعیّت افزون می شد، تا حدّی که آن مسجد، مورد علاقه مردم قرار می گرفت و به دست عدّه ای ثروتمند تعمیر می گردید. پس از رسیدن به مقصدش، دیگر به نماز در آن مسجد حاضر نمی شد و مسجد دیگر را انتخاب می کرد و خود بدون اطلاع دیگران، چند نوبت ادای فریضه را در آنجا ادامه می داد. پس از چند روز مردم مطلع می شدند و از راههای بسیار دور می شتافتند و به این سبب، مساجد مخروبه معمور می شد و نماز جماعت زنده می شد؛ ولی نوبت که به بهره برداری از این شهرت می رسید، از آن فرار می کرد.
اسم نبردن از اوصاف خویش
بسیارند کسانی که کتاب نوشته اند و بخشی از آن را به معرفی و تمجید از کار خویش پرداخته اند. امّا شیخ عباس (رحمه الله) هنگام نگارش کتاب «فوائد رضویه» ـ که شرح حال 1200 تن از علمای جعفریه (علیه السلام) می باشد ـ وقتی به نام خود می رسد، می گوید: «چون این کتاب شریف در بیان احوال علما است، شایسته ندیدم که ترجمه خود را ـ که احقر و پست تر از آنم که در شمار ایشان باشم ـ در آن درج کنم. لهذا از ذکر حال خود صرف نظر کرده فقط بسنده می کنم به ذکر مۆلفات خود. ولادتم ظاهراً سنه 1294 و مۆلّفاتم تا حال که سال 1333 است و سنین عمرم حدود چهل است، به چهار قسم است.»[3]
آن گاه کتاب های خویش را در چهار بخش، چاپ شده، آماده چاپ، کتاب هایی که تمام شده و هنوز آماده چاپ نشده و کتاب هایی که ناتمام است، نام می برد که بیش از55 کتاب می باشد.
پی نوشت ها:
[1]. مفاخر اسلام، علی دوانی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ج11، ص360.
[2]. حاج شیخ عباس قمی، مرد تقوا و فضیلت، علی دوانی، دار الکتب اسلامیه، تهران، ص28.
[3]. فوائد الرضویه، نشر دفتر نوید الاسلام، قم، ص318.
ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 165