یکی از خادمان اقا علی بن موسی الرضاتعریف میکرد داشتم توصحن انقلاب قدم میزدم دیدم کنارپنجره فولاد خیلی شلوغه سریع خودم رو رسوندم به پنجره فولاد دیدم امام رضا به اذن خدا یک دخترچهارساله که کورمادرزادبودروشفاداده.باکمک پدرش وچندتاازخادمین دیگه دختر روازلابلای جمعیت بیرون کشیدیم داشتیم میرفتیم سمت اتاق شفایافتگان دیدم پدردختررو سمت پنجره فولادکردوبالهجه زیبای خودش باامام رضاصحبت میکرداول فکرکردم داره تشکرمیکنه خوب گوش کردم دیدم داره به امام رضامیگه اقاجان دستت دردنکنه ولی اقا اینادوتاخواهردوقلوهستندحالامن این یکی رومیبرم جواب اون یکی روچی بدم.توهمین حال واحوال بودکه رسیدیم اتاق شفایافتگان ماجرا راثبت کردیم وهمراه این پدرودختر راهی محل اقامت شون شدیم.وقتی رسیدیم درهتل دیدیم اونجاهم شلوغه پرسیدیم چی شده گفتندامام رضایه دخترچهارساله که کورمادرزادبودرو شفاداده...
قربون کرمت آقاجان یاعلی بن موسی الرضا