آقا سلام ، ببخشید ! مرکز توانبخشی جانبازان کجاست؟
- همون جا که فلج ها و روانی ها رو نگه میدارن؟ انتهای همین کوچه است.....!
فلج ها و روانی ها!!! از شنیدن این جواب شوکه شدم !
•٠·˙
داخل که می روی قسمت اعصاب و روان، احساس می کنی هنوز ابر آتش تیر و گلوله روی سرت است...
• هنوز هر سه ثانیه یکی از روی تخت خیز می پرد..
• هنوز یکی را می بینی با لباس لجنی دارد سینه خیز روی زمین می رود تا مین ها را خنثی کند..
• آقا اسماعیل تلفن آسایشگاه را سفت چسبیده بود و فریاد می زد پس نیروها کجا هستن؟؟بچه ها قیچی شدند...
• محمد آقا را می بینم که دارد دمپایی سفید بچه ها را واکس سیاه می زند، انگار زمان جنگ کفاش جبهه بوده...
• وارد سالن آسایشگاه که می شوی یکی دوان دوان سمتت می آید و حال امام خمینی را ازت می پرسد... می گوید سلامش را به امام برسانم و بگویم بچه ها ایستاده اند...
【اینجا هنوز بوی کربلای پنج می آید...】
با گریه خارج می شوم از آسایشگاه و به هیاهوی شهر باز می گردم....
یکی جلوی درب آسایشگاه تیکه می اندازد که "آقا سهمیه بنزین ات را گرفتی؟! خوب شارژ شدی؟"
.
.
.
┘◄ شادی روح و آرامش حال همه ی جانبازای موج گرفته و همه ی عاشقا، که رفتن رو مین تا من و تو نفس بکشیم صلوات ...
آقا جان نخواهیم گذاشت کربلایت این طور ساکت و بی زائر بماند ...
نامش «علمدار» است، جانباز 62 درصدی که به سختی نفس میکشد، میگوید: دردهایم نعمتند، من چون اقتدار و سربلندی ایران عزیز را میخواهم به سختی نفس میکشم تا مردم ایران راحت نفس بکشند.
در بهترین دوران زندگیش یعنی دوران جوانی دست از همه چیز شست و برای به تحقق رسیدن اهداف و آرمانهای واقعی نظام مقدس جمهوری اسلامی جوانیش را تقدیم نظام مقدس جمهوری اسلامی کرد او شاید اگر در آن موقع به جبهه نرفته بود مثل همسنیها و دوستانش که الان از سرمایه داران کلان هستند در رفاه و آسایش زندگی میکرد.
چون سرمایه دار بود برایش به راحتی دولا وراست میشدند اما او فدایی شد تا رفاه و آسایش و امنیت را برای سایرین به ارمغان آورد.
بله علمدار غلامی جانباز 62 درصدی به سختی نفس میکشد تا ما راحت نفس بکشیم؛ سرفه امانش را بریده در جیب او انواع اسپریهای جور واجور و رنگارنگ به چشم میخورد بعضی از این اسپریها را باید با داشتن کفش آهنی بدست آورد.
این همه سختی و زجر و درد شبانه ذرهای از اراده وهدفش را نکاسته و میگوید درد و الام را برای خود یک نعمت میدانم و خدایی با آن حال میکنم!
زیرا امید دارم رضای خدا در آن باشد و من چون اقتدار و سربلندی ایران عزیز را میخواهم به سختی نفس میکشم تا مردم ایران راحت نفس بکشند.
این قهرمان خردلی هم اکنون در بیمارستان ام آر آی شیراز با درد و الام دست و پنجه نرم میکند و وب مظلومین شیمیایی ایران در گفتگویی که با او داشت بر خود بالید و به این مردان آهنی و بیادعا افتخار کرد و این ایثار و از خود گذشتگی را به مقام معظم رهبری تبریک میگوید و این نوید را به مردم صبور و ارزشی ایران اسلامی میدهد که آرام و بدون دغدغه باشید و راحت بخوابید که تا ما این قهرمانان خردلی را داریم همیشه با اقتدار و سربلندی و عزت زندگی خواهیم کرد.
و این را هم بدانیم که بالندگی و سربلندیمان را مدیون این ایثارگران بیادعا هستیم به او میگوییم چه مشکلاتی دارید او خندهای زیبا همراه با تبسم میکند و میگوید مشکل فراوان اما از بیان آن معذور.
متعجب از او میپرسم واضح بگویید میگوید «در برابر مشکلات ایستادگی میکنم تا خدای ناکرده بدخواهان نظام و رهبری سوء استفاده نکنند
-
یکی از دوستان مسافر کربلاست، گفته هرکی با ارباب بی کفن کاری داره می تونه پیغامشو به اون بسپره: بسم الله
شک کردند
شایدم ترسیدند
از کربلا جاماندند...
توبه کردند
شدند توابین
اما...
توابین کربلایی نشدن...
به ولی امر زمانت شک کنی از کربلا جا مانده ای...
شک کردند
شایدم ترسیدند
از کربلا جاماندند...
توبه کردند
شدند توابین
اما...
توابین کربلایی نشدن...
به ولی امر زمانت شک کنی از کربلا جا مانده ای...